سیر تکامل اندیشه مدیریت
زمانی که بشر به زندگی اجتماعی روی آورد، اندیشه مدیریت را نیز در زندگی خود وارد کرد؛ در حقیقت، پیدا شدن اندیشه مدیریت به روزگاری باز میگردد که مردمی که گروهی کار میکردند نخستین بار کوشیدند تا به هدفهای گروهی دست یابند. بنابراین به جرات می توان گفت که اندیشه مدیریت از بدو زندگی اجتماعی انسانها وجود داشته است؛ مثلا سومریها موجودیهای انبارهای خود را بر روی لوحهای گلی یادداشت کرده و آنها را در معابدی نگاهداری میکردند و شاید بتوان گفت که این لوحها از اولین آثار مدون عمل مدیریت در تاریخ میباشند. با اندکی توجهی میتوان دریافت که اندیشه مدیریت در زندگی همه انسانها وارد شده است و نقش مهمی را بازی میکند. پس ضروری است که با تعریف مدیریت و سیر تحول اندیشه مدیریت آشنا شویم. بنابراین در این نوشتار سعی داریم تعریفی از مدیریت ارائه نمائیم و سپس با سیر تکامل اندیشه مدیریت و با برخی از نظریه های مدیریت آشنا سازیم. تعریف مدیریت عدهای مدیریت را به عنوان «هنر انجام دادن کارها به وسیله دیگران» تعریف کردهاند، عدهای دیگر مدیریت را فرآیند برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت تعریف کردهاند. و در این میان تعاریف دیگری نیز از مدیریت ارائه شده است که ما به همین دو تعریف بسنده میکنیم. مدیریت دانش است یا هنر؟
براستی مدیریت دانش است یا هنر ؟ در پاسخ باید گفت که مدیریت، مانند همه کارهای دیگر چون پزشکی، مهندسی، حسابداری یا حتی بازی بیس بال، هنر است؛ دانش فنی است؛ انجام دادن کارها در پرتو واقعیتهایی است که از درون موقعیت پدید میآیند. با این همه، مدیران با بکارگیری آگاهی سازمان یافته درباره مدیریت میتوانند بهتر کار کنند، و همین آگاهی سازمان یافته، ابتدایی یا پیشرفته، دقیق یا غیردقیق، به میزان سازمان یافتگی و روشنی و تناسب خود دانشی را پدید میآورد. از این رو مدیریت به عنوان یک عمل، هنر به شمار میآید؛ آگاهی سازمان یافتهای را که زیر ساز عمل مدیران است میتوان به نام دانش شناخت. بنابراین مدیریت در عمل یک هنر است، آگاهی و شناخت سامان یافته درباره مدیریت دانش است. پیترز و واترمن در کتاب «در جست و جوی برتری» هشت ویژگی شرکتهای کامیاب را پیدا کردند که بسیاری از آنها نمونههایی از هنر مدیریت است. برای نمونه یکی از ویژگیهای شرکتهای برتر، تاکید آنها بر بهبود بهرهوری از راه توجه به نیازهای کارکنان شرکت است.
این نشان میدهد که برای کامیابی سازمانی و مدیری، هنر در شمار ضرورتها است. سردبیران مجله «هفته بازرگانی» نیز میگویند که «مدیریت خوب دانش نیست، بلکه یک هنر انسانی است. » اما آنچه میتوان از گفتار بالا نتیجه گرفت این است که مدیریت اثربخش یک هنر است که از دانش زیرساز مدیریت بهره میگیرد پس مدیریت هم دانش است و هم هنر. سیر تکامل اندیشه مدیریت قبل از آنکه از سیر تکامل اندیشه مدیریت سخن بگوییم, توجه به این نکته ضروری است که قدمت کارکرد اندیشه مدیریت به قدمت تاریخ بشر است، اما بیشتر مطالعات و نظریاتی که به تکامل اندیشه مدیریت کمک زیادی کرده است در طول دو قرن گذشته صورت گرفته است، بنابراین ما نیز به برخی از این نظریه ها در طی این دوران اشارهای کوتاه داریم: نظریه های سنتی (کلاسیک ) مدیریت در این مبحث از سه نظریه مدیریتی سخن خواهیم گفت که در دوره زمانی معینی (1900-1950) و توسط سه نظریه پرداز آمریکایی، فرانسوی و آلمانی ارایه شده است. 1- نظریه مدیریت علمی «فردریک تیلور» که با نام «پدر مدیریت علمی» شناخته شده است، و شاید به جرات می توان گفت که هیچ کس دیگری به اندازه او اثر بزرگی بر پیدایی مدیریت نداشته است، اعتقاد داشت که برای اجرای هر کار «یک بهترین روش» وجود دارد، توجه نخستین تیلور به افزایش بهرهوری از راه کارآیی بیشتر در تولید و پرداخت بالاتر به کارگران از راه به کارگیری روش علمی بود. بنابراین توجه اصلی خود را در سراسر سالهای زندگی خود، بر آن قرار داده بود که کارآیی در تولید را افزایش دهد.
در کنار آن هزینهها را کاهش و بهرهها را افزایش دهد، که امکان بالا بردن دستمزد کارگران را نیز از راه بهرهوری بیشتر آنان فراهم آورد. اصول تیلور بر به کار بردن علم، پدید آوردن همنوایی گروهی و همکاری، دستیابی به بازده بیشتر، و پرورش و آموزش کارگران استوار بود. برای درک بهتر مطلب به اصول بنیادینی که تیلور زیر ساز روش علمی مدیریت میدانست، اشارهای کوتاه داریم:
1- دستورهای سرانگشتی را با علم جانشین کردن (آگاهی سامان یافته)
2- دست یافتن به همنوایی در کنش گروهی، و نه اختلاف و ناهمداستانی.
3- دستیابی به همکاری میان مردمان، نه رواج دادن فردگرایی پرهرج و مرج.
4- کار کردن برای دست یابی با بازده بیشینه، نه بازده محدود و معین
5- پرورش همه کارگران تا بالاترین اندازهای که شدنی باشد برای سود خود آنان و بیشترین نیک فرجامی برای شرکت.